خواب
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

با نسیم دو دستش پریشان

میکند هر نفس موی من را

گوییا من لب ساحل هستم

او نسیم دل انگیز دریا

بوسه بر صورتم می زند او

پاسخم بوسه ای آتشین است

زان سپس چشم هایم ببندم

لیک دانم لبش در کمین است

من غنوده در آغوش گرمش

او دوچشمش برویم گشوده

همچو آن آسمانی که در صبح

دلبرش را ز شب ها ربوده

می کند زیر گوشم به نرمی

زمزمه راز عاشق شدن را

می رباید مرا خوابی ارام

می شوم فارغ از بیم فردا

باز هم با دو دستش پریشان

میکند هر نفس موی من را

می گشایم دو دیده برویش

تا بیابم من آن جسم و تن را

وای بر من کزین خواب شیرین

چون پریدم من اورا ندیدم

قصه ی خواب خود با سر اشکم

روی شعرم به نرمی کشیدم

 

تقدیم به تو که تنها امیدی...روزت مبارک...

 

 



نوشته شده در جمعه 3 خرداد 1392برچسب:,ساعت 14:10 توسط ela| |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ



جالب های انگلیسی - دامپزشکی - گویا آی تی - تک تمپ - بازی آنلاین | قالب بلاگفا - گرافیک - وبلاگ